تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

در سراپرده ی تاریک شبی پا به دنیای تاریکی گذاشتم و با خود نور به همراه آوردم تا آغازی باشم برای زندگی و نشانی از پدرم.

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

در سراپرده ی تاریک شبی پا به دنیای تاریکی گذاشتم و با خود نور به همراه آوردم تا آغازی باشم برای زندگی و نشانی از پدرم.

تهوع

حتی دلم نمی خواد سلام کنم. 

حالم داره از همه چی بهم می خوره. می دونید وقتی همه کار می کنی و بعد چنان نادیده ات می گیرن که انگار هیچی کاری نکردی، چه حالی داره؟ 

عمراً بفهمی. 

حالم از همه اتون بهم می خوره.  

آره... فکر نکنید منظورم فقط دانشگاه ست. همه اتون... خودِ خودِ شما که رفاقتاتون بوی گند زیربغل گرفته. 

کارمون به جایی رسیده که هر کی از راه می رسه میگه چه اکیپ درب و داغونی دارید. محض رضای خدا یکی تون دلش واسه اونیکی نمی سوزه. تو روی هم می خندید اما آرزوی  ناراحتی همدیگه رو دارید تا به هم بخندید. 

راست میگن. بدفرم هم راست میگن. یه نگاهی به خودتون بندازید. 

حالم ازتون بهم می خوره. 

تف به ذات تون... 

حقا که لیاقتتون امسال بهنامه تا هر غلطی دلش خواست باهاتون بکنه و شما رو مثل عروسک رو انگشتش بچرخونه. لیاقتتون همون بهنامه که توی جمع و خیلی به قول خودش مِلو بهتون برینه و شمام لبخند بزنید انگار که نشنیدید. 

تف به ذات ترسوتون. 

حالم ازتون بهم می خوره. 

تویی که ادعای مهربونیت میشه و سال نو رو واسه همه پیغام میذاری، هنوز نفهمیدی که جای تبریکای خصوصی تو وبلاگی که مال همه ی ماست، نیست و بازم به جواد و فرشته تبریک میگی، هنوز نفهمیدی اگه تبریک میگی باید همه رو مد نظر داشته باشی و کسی رو از قلم نندازی و منکه می دونم چرا بین اینمه آدم، فقط محمد رو از قلم انداختی. اما می دونی چیه، هر چی دلت می خواد بگو، حتی الکی و بی خودی هی به من بگو که فرار می کنم - که حتی اگر این کار رو هم می کنم، به خودم مربوطه- اما اینو یادت بمونه، به تخمم که محمدو جا میندازی. 

می دونید.... جدا از اینکه حالم ازتون بهم می خوره، حالم از بعضیا بیشتر بهم می خوره، می دونید کیا، دو دسته از شماها که کارای زیر رو می کنین: 

1- یا مثل سارا و اکرم وقتی زنگ می زنید تا فضولیتونو خنثی کنید، میگید ببخشید شماره رو اشتباه گرفتم. حالا چه خبر؟ 

2- یا مثل فهیمه وقتی اسمتون رو صفحه ی موبایلم می افته می دونم که قطعاً کاری پیش اومده که زنگ زدید. «ببخشید خواستم بدون آنتی ویروس قوی داری؟!» 

کاش آنتی ویروسی داشتم که می تونستم همه اتونو از زندگیم پاک کنم احمقای فرصت طلب!!! 

راستی، داشت دسته ی سوم یادم می رفت.  

این دسته همون آدمایی هستن که وقتی نگات می کنن، منتظر می مونن تا بهشون سلام کنی و با سر جواب سلامت رو بدن. آخه می دونین چرا؟! چون وجود خود بودن ندارن و باید یه نگاه به همخونه اش کنی تا بفهمی از روز اولی که اومده تا الان چقدر تغییر کرده و به تخمشم نیست کسی که داره بهش خط میده، تو چشم هیچ کس که نیست، تازه هیچکس چشم نداره ببینتش. بچرخ عزیزم تا کی سنگ گردون چنان بخوره تو ملاجت که مغزت از گوشا و دهنت که خوبه، از سوراخ.............. بزنه بیرون. 

 

دم کسایی مثل سجاد و مدیا گرم که هر وقت خواستی هستن و هر وقت بخوان، هستی. 

بی خیال که پشت سرتون چه حرفایی می زنن. اینکه سجاد با فهیمه دوست شده یا مدیا اینقدر غده که حتی زورش میاد با بچه ها سلام کنه و فکر می کنه چون هنرمنده، از آسمون افتاده، پشت سر خیلی ها می زنن. 

به بیببببببب تون هم حساب نکنین. (البته این واسه خاطر سجاد بود که بییییییب گذاشتم. وگرنه همون که میخواستم بنویسم بهتر بود. آخه لیاقتشون بیشتر از این نبوده.) 

اما محمد............ 

عزیزم ازدواجمون مبارک. تا کور شود هر آنکه نتواند دید. 

(آخی.... خیلی می سوزه نه؟! نازی! یه کرم سوختگی ای... چیزی... آخه عزیزم حالا حالا ها با کونت کار داری، بالاخره باید خرج دانشگاهتو از یه جایی در بیاری یا نه!) 

چون خودش می دونه با کی بودم، پس نوش جونش که حتی نوشتن اسمشم چندش آوره.

رپ رپ رپ

سلام. قول داده بودم درباره ی یاس بنویسم که بعد از هیچکس به نظر من بهترین رپر فارسه. پس مرده و حرفش.

یاس
متولد سال 1982 میلادی _مصادف با 1360 شمسی _ بیست و شش ساله با نام یاسر اولین خواننده‌ی رپ است که در ایران برای پخش موسیقی مجوز گرفته است. یاس دو کنسرت در نیویورک آمریکا به همراهی سارا نایینی (خواننده بلوز) و شهرام شعرباف (از گروه راک اوهام) برگذار کرده است. اکثر ترانه‌های یاس تم اجتماعی دارند.
او در تهران متولد شد. از سن شانزده سالگی به موسیقی رپ علاقه داشت و از آن زمان به بعد به آن گوش میداد.
هنگامی که پدرش برای کارهای تجاری به آلمان سفر می کرد برای او سیدی های خوانندگان سبک هیپ هاپ و به خصوص توپاک را می آورد.
بعد از مرگ ناگهانی پدرش تمام مسئولیت خانواده بردوش او افتاد و توانست به سختی بدهی های پدرش را بپردازد.
او در هجده سالگی فکر رفتن به دانشگاه را از سرش بیرون کرد و برای حمایت از خانواده اش _ مادر، برادر کوچکش و خواهرانش _ مشغول کار شد.
در این هنگام بود که شروع به نوشتن شعر کرد که خیلی زود تبدیل به متن آهنگ هایش شد.
این کار باعث می شد تا او به یاد پدرش بماند.
زلزله ی بم تاثیر عمیقی بر روی یاس گذاشت و باعث شد تا او اولین آهنگش را به نام بم بنویسد که ابتدای خواندن حرفه ای او بود.
او متوجه شد که توانایی گفتن تمام واقعیت ها را به زبان رپ دارد.
او تصمیم داشت تا برای کارهایش مجوز بگیرد ولی برای این کار با مشکلات زیادی مواجه شد و بارها مورد تمسخر قرار گرفت، ولی در نهایت موفق شد و توانست برای شش آهنگ از ده آهنگش مجوز بگیرد.
کارهای او معمولاٌ با بیان مشکلات اجتماعی جامعه شروع می شود و با امید پایان می یابد. او در آهنگ هایش ناسزا نمی گوید و از بیان مسائل س-ک-س-ی و خشن اجتناب می کند.
کارهای یاس امروزه به قدری موفق شده که به نوعی به استاندارد جدیدی در رپ فارسی تبدیل شده و در ایران او را با نام توپاک ایران میشناسند.
یاس به تازگی از سفر شش هفته ای به آمریکا بازگشته، به دعوت کمپانی " رد اند هات " ، که یک سازمان خیریه برای حمایت از اقشار خاص جامعه هست و دلیلش، اجرای دو ترانه و کنسرت به مناسبت سال جهانی مولانا بوده است.
یاس در مورد کنسرت زنده اش در نیویورک می گوید: برای من افتخاری بود که با این دو نفر کار کنم . این اولین تجربه ی زنده اجرا کردن من بر روی صحنه هم بود و احساس کردم که می تونم زنده هم اجرا کنم. وقتی پایم رو روی صحنه کنسرت گذاشتم، احساس کردم که یواش یواش، دارم نتیجه دویدن ها و زحمت هام رو میگیرم. استقبال بی نظیر بود.

برگرفته از سایت های:
1- 1yas.wordpress.com
2- بی بی سی

اینم به خاطر عاشقای یاس!
دفعه ی بعد، در مورد زدبازی می نویسیم. اینم قول می دم.